عـــــــــــشق مامان و باباش

سلام پسر طلای من سلام پسرک قشنگم   9مااااهه که خودمو فراموش کردم خودمو با دیدن چشما و دستا و اون نگاه زیبااااات به دست بااد سپردم و همه ی زندگی و نفسم فقط خلاصه میشه در وجود تو. واقعا وروجک شدی و تمام روزامو با عطر تنت پر کردی.   عزیزدلم من اول عذرخواهی کنم بابت تنبلیم که نتونستم بیام و وبلاگتو اپ کنم این روزاخیلی بی حوصله شدم این چندپستی هم که گذاشتم مطالبش اماده بود و نیازی به نوشتن من نبوده و کارراحتی بود خوبی پسرم؟خوبی عسلم؟وقتی فکرشومیکنم یه روزمیای این مطالبو میخونی قند تو دلم اب میشه یادت باشه همیشه دوست دارم وعاشقتم.مهم نیست چندسالت ...

مرصاد کوچولو و پسر داییش " ایلیا "             ...

  تقدیم به همسر عاشق و مهربانم تشکر و قدردانی از بهترین همسر دنیا همسر عزیزم دوستت دارم     خوشحالم و هزاران بار خداي مهربان را شاكرم كه تو را به من هديه داد   خوشحالم و به خود مي بالم كه هميشه تو را در كنارم دارم   و چه لذت بخش است دوش به دوش تو قدم زدن ،   و از آن شيرين تر با تو همكلام شدن !   عشق ،قلب كوچكم را از خود بي خود كرده ،   چرا كه تنها تو را در ميان ديگران باور كرده است !   كاش زودتر از اينها تو را يافته بودم گل من .   زي...

     پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛ و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی که اگر بدانی … چه کسی ، کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛ “پدرت”را می پرستیدی …   پناهگاه امن خانه شانه‏ هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را. دست در دستانم که می‏گذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگ‏هایم می‏دود. در برابر توفان‏های بی‏رحم زندگی می‏ایستی؛ آن&rl...

خ دایا مرا ببخش ،   که همواره در گرفتاری هایم ؛ دنیا را از تو خواسته ام ؛   الهی ... دستانی عطا کن که تو را برایم از تو بخواهد  ...   با آرزوی استجابت دعای همه در این شب عزیز ؛  لیله الرغائب ...     باز پنجره های ملکوت به بهانه ی دیگر گشوده شد و چه عاشقانه می سراید : این الرجبیون ؟ چه خدای عاشقی که گناه می خرد و بهشت می فروشد و ناز بنده می کشد     خدایا! کمک کن معرفت ده بینش ده که در شب آرزوها، در قلبم، آرزویی داشته باشم تو گ...

 حتما بخونیــــــــــــــــــــــــــد خیلی قشنگـــــــــــــــــــــــــــه مادر روسری ات را بردار تا ببینم بر شبِ موهایت چند زمستان برف نشسته است تا من به بهار رسیده ام … . بزرگترین درد دنیا اینه که ببینی اونی که تا دیروز درداتو میکشیده داره درد میکشه ! اون یه نفر مادره …    مادری بودبایک پسر18 ساله مادریک چشم نداشت وپسرش روخیلی دوست میداشت وهمیشه اونو تادم درمدرسه میبردپسرجلوی دوستاش همیشه ازچهره مادرش خجالت میکشید....یه روزمادربه مدرسه پسررفت وپسرازدستش ناراحت شداون شب پسره به مادرش گفت بااین قیافه ترسناک چرااومدی مدرسه؟مادرگفت غذاتونبرده بو...

                                روزت مبـــــــــــــــــــــــــارک مادرعزیـــــــــــــــــــــــــــــزم   مادرم مادرم مادرم مادرم بزرگ شديم ... و فهميديم چيزهايي ترسناك تر از تاريكي هم هست ... بزرگ شديم ... به اندازه اي كه فهميديم پشت هرخنده مادرم هزار گريه بود .. بزرگ شديم ... ويافتيم كه مشكلاتمان ديگر با يك شكلات،يك لباس يا كيف حل نمي شود ... خيلي بزرگ شديم ... وفهميديم سخت گيري مادرم عشقش بود، وغضبش عشق بود وتنبيه اش عشق بود عجب دنيايي است ، و عجيب تر از دنيا چيست و چه كوتاه است عمرمان معذ...